یه بیوگرافی کوتاه از روکی موکامی

اسم:موکامی روکی

اسم به انگلیسی:Mukami Ruki

اسم به ژاپنی:無神 ルキ

برج ثور هست

تاریخ تولد:24اوریل

سن:18

وضعیت:زنده

نوع:خوناشام

کشور:ژاپن

جنسیت:پسر

قد:180cm

وزن:64Kg

گروه خونی:AB

رنگ چشم:ابی خاکستری

رنگ مو:مشکی

تحصیل:سوم دبیرستان

وابستگان:موکامی کو(برادر خوانده)موکامی ازوسا(برادر خوانده)موکامی یوما(برادر خوانده)

سرگرمی:پازل

غذای مورد علاقه:سوپ

اولین حضور:

انیمه ی Diablik Lovers More Blood

مانگا ی Diabolik Lovers More Blood

صداگزار

ژاپنی:Takahiro Sakurai (تاهیگارو ساکورای)

بیوگرافی بلند:

او یک پسر جوان و خوش تیپ با موهای مشکی و کمی ژولیده است.

او یک گردنبد مشکی داره تو گردنش و روی گوش راستش سه تا سوراخ داره و همچنین دوتا زخم بزرگ روی کمرش

داره .رنگ چشمای اون ابی خاکستریه .اون وقتی بچه بود معمولا با یه کتاب توی دستش دیده میشد.

روکی یه لباس مشکی تنش میکنه که روی اون یه کت خاکستری میپوشه همچنین اون پاش میکنه یه شلوار مشکی با یه

کمربند قهوه ای.

بعضی وقتام یه لباس خرمایی تنش میکنه با یه شلوار مشکی و کمربند مشکی.

روکی گرندبنشو با هر دو لباسش میپوشه

شخصیت:

روکی همیشه یه لبخند تخدید امیز به لب داره و همیشه لحنش ارومه ولی خشونت رو میتونید در حرفاش احساس کنید.اون

نسبت به دیگران خیلی سخت گیر و بی رحمه و یه پسر سادیست و یه فرد روشن فکر نیز هست.

داستان زندگی:

روکی قبل از تبدیل شدن به خوناشام تو یه خانواده ی ثروتمند و اصیل به دنیا اومد.

اون تو بچگی یه پسر بخشنده و شاد ولی پی پروا و گستاخ بوده ولی سرنوشتش این جوری بود که باباش ورشکست بشه.

یه روز که روکی از خواب بیدار شد دید که دزدا دارن اشیا قشمتی خانشونو سرقت میکنن و اون خواست جلوشونو بگیره

اما دزدا باهم دست به یکی کردن و اونو حسابی و بی رحمانه کتک زدن.(اخی عزیزم)

ولی یه مسئله ی بدتری رو راجب خانوادش فهمید اینکه مادرش معشوقه ی دیگری داشته و با اون از خونه رفته بوده و

پدرش در باغ خانشون خودکشی کرده بوده.

روکی که به خاطر اون کتکام حالش خوب نبوده چند روز توی انباری پشت خونشون زندگی میکرده به این امید که

مادرش برگرده پیشش .(اون تعجب کرده بود که چه طور مادرش بهش مدام میگفت که دوسش داشته و بعد اونو ترک

کرده بود).(بیچاره)

بعد ها اون تو خیابون زندگی میکرد و مورد تمسخر دیگر اشراف زاده ها قرار میگیرفت و به از مدتی اونو به یتیم خونه

منتقل کردن اونجا به زخماش رسیدگی کردن و این جوری بود که زندگی خوب اون به عنوان یه اشرف زاده به پایان

رسید.

بعد از مدتی اون جفت های خودش یعنی کو و یوما و ازوسا رو که بهترین دوستاش بودن پیدا کرد و طرح فرار از یتیم

خونه رو ریختن که اسم نقششونم جهنم گذاشته بودن

اغاز نقشه ی فرارشون خوب بود ولی بین نقشه روکی گرفتار شد و اونو برای تنبیه توی یه چاله ی عمیق انداختم و کارلم

موقعیت رو مناسب دید که به این بچه ها پیشنهاد خوناشام بودن رو بده.

کارل مغز متفکر گروه روکی رو برای هدایت بقیه ی بچه ها یعنی یوما و ازوسا و کو و گذاشت و روکی که خودشو

مدیون کارل میدونست بهش قول داد که از جهان انتقام بگیره و جهان رو عوض کنه.(ایول بابا طرف مغز متفکر گروه

چهارنفرشونه راستی نقشم کار روکی بوده هااااا)

روابط

خانواده:

روکی خانوادش رو از دست پدرش خودکشی کرد و مادرش اونو تنها گذاشت بعد از اون روکی صاحب خانواده ی جدید

خود شد(کو و یوما و ازوسا)روابط بین این 4تا از روابط بین پسرای موکامی محکم تر و پیدار تره و اونا خیلی به هم

اهمیت میدن

کوموری یویی:

روکی به یویی خیلی سخت میگیره اونو تو اتاقش زندانی میکنه رفتن و برگشتن و کارای تو مدرسشو کنترل میکنه.

اگر نافرمانی کنه اونو به بدترین شکل ممکن مجازات میکنه.روکی به اون اجازه نمیده تنهایی جایی بره.حتی به ایاتو هم

اطمینان نداره و وقتی یویی با اونه بازم مراقبشونه.

ولی بالاخره یه روز که باهاش قدم میزنه دست اونو میگره و گذشتشو با تمام جزئیات بهش میگه.

کارل هاینس:

روکی خودشو زندگی دوم و جدیدشو که با برادرانشه مدیون اون میدونه و می خواد بهش تو تغییر دنیا کمک کنه و این

جوری کارل روکی رو خوناشام میکنه.

مطلب های اضافه:

روکی دست راسته.

اندازه پا او 27.5 سانتی متر است.

اون از مواد غذایی یا نوشیدنی های خیلی قوی متنفره

اون تازگیا به درست کردن ظرف های اصل علاقه پیدا کرده